به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه هم میهن، آبگیری ۵۰ درصدی تالاب بینالمللی هامون با وسعت نزدیک به ۵۷۰۰ کیلومتر در شمال سیستان آنقدر دور از ذهن بود که سازمان محیطزیست بلافاصله آن را اصلاح کرد و خبر داد که ۵۰ درصد تالاب هامون سابوری مشترک بین دو کشور ایران و افغانستان مرطوب شده است.
برای اینکه وسعت این اشتباه را بهتر متوجه شویم، ابعاد این تالاب بینالمللی را بررسی کردیم: «تالاب هامون حوضه آبی مشترکی بین ایران و افغانستان بهشمار میرود و در شرایط حداکثر آبگیری حدود ۵۷۰۰ کیلومترمربع وسعت دارد و از این مقدار ۳۸۲۰ کیلومتر مربع متعلق به ایران است. در منطقه سیستان، سه هامون به نامهای پوزک، صابری (سابوری) و هیرمند قرار دارند که بهطور مجزا از منابع آبی جداگانه تغذیه میشوند ولی در موقع حداکثر آبگیری به هم میپیوندند.»
اظهارات اخیر درباره آبگیری این تالابها، دوباره پای موضوع حقابه این تالابها و مناقشه طولانی ایران و افغانستان را به میان آورد؛ تالابی که خشکی آن از اواسط دهه ۷۰ شمسی به بحرانی در منطقه سیستان تبدیل شده است. هممیهن در گفتوگو با کارشناسان و نمایندگان استان، همچنین تصاویر ماهوارهای آخرین وضعیت این تالاب را پس از بارشهای اخیر بررسی میکند. پیگیریهای «هممیهن» از سازمان محیطزیست و وزارت نیرو، درباره آخرین وضعیت تامین حقابه هامون به نتیجه نرسید.
سیلاب، نه حقابه
حسین سرگزی، کارشناس منابع طبیعی میگوید که سازمان محیطزیست با کمک دانشگاه زابل مطالعهای انجام داده که در آن برآورد شده بود حداقل آب مورد نیاز برای زندهماندن تالابهای هامون سه میلیارد مترمکعب است: «تصاویر نشان میدهد، در حال حاضر آب فقط به هامون سابوری وارد شده و در نقاط دیگر بهصورت چند لکه قابل مشاهده است. بخش عمده هامون سابوری در افغانستان است و حالا آب حدود 35 هزار هکتار از این بخش و به حدود 20 هزار هکتار در بخش ایرانی هامون سابوری پخش شده است؛ یعنی درمجموع حدود 50 هزار هکتار از کف هامون را آب گرفته است. این عدد با توجه به وسعت 570 هزار هکتاری هامون کمتر از 10 درصد است.»
او ادامه میدهد: «احتمالاً عدد 50 هزار هکتار به آقای سلاجقه منتقل شده و ایشان گفتهاند 50 درصد هامون از آب پرشده است. ضمن اینکه حتی اگر وسعت بیش از ۱۵۰ هزار هکتاری هامون صابری (سابوری) را هم در نظر بگیریم، عنوان کردن این عدد به معنی مرطوبشدن یکسوم از این بخش از تالاب هامون است.»
سرگزی میگوید، یکی از مهمترین مشکلاتی که گریبانگیر سیستان شده، منطقه برینگک است که به کانون گردوغبار منطقه تبدیل شده است: «در میان هامون پوزک که تمام آن در افغانستان قرار دارد و هامون سابوری، بخشی بهنام برینگک وجود دارد که مهمترین کانون فرسایش بادی سیستان است، بیشترین گردوغبار در این محدوده تولید میشود که آبی هم وارد آن نشده است. بهطور معمول آبی وارد این منطقه نمیشود و باید برای آن ایستگاه پمپاژ ایجاد شود، اما محیطزیست استان و کشور هم این کار را انجام نمیدهند.»
او ادامه میدهد: «آقای سلاجقه گفته بود که آب از سوی افغانستان رهاسازی شده، اما این گفته نادرست است. آب کدام سد رهاسازی شده است؟ این آب از طریق فراهرود به هامون سابوری رسیده، نه از سمت هیرمند. قرار است سد بخشآباد تا یکی، دو سال آینده روی این رودخانه راهاندازی شود و گنجایش یکمیلیارد و 300 میلیون مترمکعبی آن در شرایط حداکثر بارندگی هم میتواند آب فراهرود را به روی هامون سابوری ببندد. سه روز گذشته (جمعه ۱۳ اردیبهشتماه) در عرض یکساعت ۳۲ میلیمتر باران در ایستگاهی در سیستان به نام تیمورآباد ثبت شد و اگر همین سامانه رگباری در افغانستان هم باریده باشد، ورود این میزان آب به هامون سابوری قابل انتظار بود. اینکه بخواهیم چهره طالبان را تطهیر کنیم، در حالی است که در چهار سال گذشته اجازه ندادند آب وارد کشور ما شود، از نظر دیپلماسی عمومی هم این موضوع درست نیست.»
این کارشناس دیپلماسی آب به حقابه ایران در معاهده ایران و افغانستان هم اشاره میکند: «طبق این معاهده سهم ایران حداقل باید 820 میلیون مترمکعب در سال باشد و از رودخانه هیرمند تامین شود. آبی که از طریق رودخانههای خاشرود، خوسپاس یا حتی پریان مشترک وارد هامون پوزک میشود یا آب فراهرود و هاروت که وارد صابری (سابوری) میشود، در این معاهده ذکر نشده و از مبادی ورودی حقابه محسوب نمیشود.»
سرگزی در مورد شرایط تداوم آب در این تالاب هم میگوید: «مشکل این است که افغانستان آبی رهاسازی نکرده و تقویم زمانی و اطمینان خاطری هم اعلام نشده که تداوم داشته باشد. آبی که از مبادی مختلف وارد کشور شده، ناشی از سیلاب است و حقابه به حساب نمیآید. حقابه در معاهده آبی ایران و افغانستان تقویم زمانی و محلهای سنجش دارد که آب ورودی فعلی فاقد این خصوصیات است.»
سرازیر شدن آب به شورهزار
در روزهای گذشته به غیر از ورود سیلاب به هامون صابری، بخش زیادی از آب سد کمالخان به شورهزار گودزره در سیستان سرازیر شد؛ اتفاقی که چندان جدید نیست، اما اینبار حجم آب قابل ملاحظهای وارد شورهزاری شد که امکان استفاده از آن هم وجود ندارد. سال 1400 تخمین زده میشد که حجم این آب حدود دو میلیارد مترمکعب است و در هفتههای اخیر این میزان آب نسبت به دو سال گذشته افزایش داشته است.
سرریز شدن این حجم از آب به سمت یک منطقه بیابانی در حالی ادامه دارد که وزیر نیرو مردادماه سال 1401 گفته بود: «سازهای اجرا شده که باعث میشود آببند کمالخان به سمت گودزره که یک منطقه لمیزرع است، برود. در طول یکی، دو سال اخیر با اجرای این سد، شاهد بودیم که حقابه کشور آزاد نمیشود. مهمترین توافقمان این بود که طرف افغانستانی پذیرفت دیگر از این به بعد هیچ آبی بهسمت گودزره منحرف نشود و آب از سدکمالخان در مسیر طبیعی خودش به سمت ایران وارد شود.»
سرگزی به منحرفکردن آب سدکمالخان به سمت گودزره هم اشاره میکند: «از دریچههای سد کمالخان حدوداً به میزان 300 مترمکعب در ثانیه به سمت ایران آب میآید که افغانستان باز هم بخشی از آن را بر میدارد و در نقطه مرزی بخشی به سمت رودخانه پریان مشترک و بخشی هم وارد ایران میشود که هم چاهنیمهها را تغذیه میکند، هم وارد رودخانه سیستان میشود، اما شاید 10 برابر این میزان آب به سمت گودزره میرود.
افغانستان سامانه کمالخان را طوری طراحی کرده که میزان محدودی از آب امکان گذر از آن را دارد و بخش زیادی روانه گودزره میشود. این سرریز در حال حاضر خودبهخود عمل میکند. افغانستان میتواند ادعا کند که دریچهها باز است و آب بیشتری نمیآید، اما از ابتدا نباید سرریز آب را از مسیر اصلی رودخانه منحرف میکردند.
سرریز باید روی همین سد و به سمت ادامه هیرمند احداث میشد تا مسیر تاریخی و طبیعی هیرمند طی میشد و آب بعد از ورود به هامونها به گودزره سرریز میشد. سد کمالخان تا مرز ما 80 کیلومتر فاصله دارد و در این مسیر چندین نهر در افغانستان در ادامه هیرمند تغذیه میشوند. مساحت شورهزار گودزره حدود 240 هزار هکتار و گنجایش آن نزدیک به 24 تا ۳۵ میلیارد مترمکعب آب است. اطراف آن هم منطقه مسکونی نیست و از آب آن بهرهبرداری نمیشود. هر میزان آبی که وارد گودزره شود، نفعی برای ایران و حتی افغانستان ندارد.»
او ادامه میدهد: «بسیار عجیب است که در این شرایط سخنگوی دولت و وزارت خارجه و هرکسی که امکان صحبت دارد، درباره میزان آب دریافتی حرف میزند اما کسی صحبتی از حقابه و مطالبه قانونی کشور نمیکند. اگر هم حرفی زده شود، گفته میشود که حقابه را دریافت کردیم. چرا این هماهنگی انجام شده که طالبان تطهیر شود؟ آنها چهارسال حقابه ایران را ندادهاند. افغانستانیها شبکههای اجتماعی فعالی دارند و هوشمند عمل میکنند. در این شرایط هم مصاحبههای مقامات ایرانی را مستند میکنند و ممکن است بگویند ما حقابه دادیم اما ایران تشکر نکرد.»
این کارشناس دیپلماسی آب به نداشتن برنامه برای آب ورودی به کشور هم اشاره میکند: «دستگاههای مرتبط، آب را فقط برای شرب ذخیره میکنند و فعلاً برنامه دیگری برای آن ندارند، درحالیکه 70 درصد جمعیت سیستان کشاورزند و منتظر ورود این آب برای ایجاد اشتغال و رونق کشت و کارند. دولت هم 850 میلیون دلار برای طرح آبیاری با لوله در دشت سیستان هزینه کرده و قرار بود این طرح در مواقع بحران، آب را از طریق لوله و در کوتاهترین زمان ممکن در سطح دشت توزیع کند، ولی به نظر میرسد برنامهای در بخشهای غیرشرب نداریم. گویی اهمیتی ندارد، بعد از چهارسال این آب وارد ایران شده است.
کاش دستگاهها، مجموعههای تحت امر خود را مخاطب قرار میدادند و میپرسیدند، حالا که آب به هرطریقی وارد شده، چه برنامهای برای استفاده بهینه از آن وجود دارد؟ برای تامین آب شرب که راههای دیگری چون انتقال از سایر مناطق هم وجود دارد، اما برای زیستپذیر کردن، تثبیت گرد و غبار، ایجاد اشتغال و توزیع خردمندانه براساس اولویتها در سطح منطقه چه برنامهای در نظر گرفته شده است؟»
حقابه ایران داده شد؟
دهم اردیبهشتماه امسال ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سوالی درباره حقابه ایران از هیرمند گفته بود: «112میلیون مترمکعب آب وارد مرزها و خاک ایران شده و جریان آب همچنان ادامه دارد. اطلاعات حاکی از این است که ارسال آب از سد کجکی آغاز شده. امیدواریم سطح این آب به آب سدکمالخان اضافه شود. در طول سال گذشته هم هیئتحاکمه افغانستان در ارتباط با سد کمالخان اقدام به برخی عملیات مرمت و بازسازی و اصلاح کرد.»
این اظهارات در حالی مطرح میشود که نه وزارت نیرو، نه سازمان محیطزیست تاکنون پاسخی به آن نداده و این عدد را تایید نکردهاند.
اما حسین سرگزی، درباره این موضوع توضیح میدهد: «در معاهده میان ایران و افغانستان عنوان شده که حقابه در سه محل تحویل داده میشود؛ محل تقاطع خط مرزی و رودخانه هیرمند، میل مرزی ۵۲ و میل مرزی ۵۳ که در هیچیک از این سه محل ابزار سنجش نصب نشده و نصب آن بعد از ۵۰ سال مورد توافق قرار نگرفته. ازسویدیگر میزان حقابه براساس تقویم زمانی در طول سال و ماهانه باید تحویل شود، چون این سیلاب هیچ کدام از این مشخصات را ندارد، حقابه به حساب نمیآید.»
مصیبت «خاشرود» در راه است
یکی از کارشناسان مستقل که نخواست نامش در گزارش بیاید هم به هممیهن توضیح میدهد که برای زندهماندن تالاب هامون عددهای مختلفی گفته میشود، اما آخرین عددی که در این خصوص مطرح شده، سالانه حدود چهار میلیون مترمکعب آب برای هر سه تالاب سابوری، هیرمند و پوزک است تا حیات اکولوژیک آنها حفظ شود.
آخرین وضعیت تالابهای هامون در سیستان در تاریخ ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
او میگوید: «اگرنگاه خوشبینانه داشته باشیم، آقای سلاجقه اشتباه لفظی داشتهاند و احتمالاً منظورشان 50 درصد از هامون سابوری بوده است که یکی از تالابهای سهگانه در مرز ایران و افغانستان است که بخش عمده تغذیه آن از طریق رودخانه فراهرود انجام میشود. ما امسال در این رودخانه بارشهای بسیار خوبی داشتیم، اما از آنجایی که هنوز سد بخشآباد تکمیل نشده و فاز اجرایی خود مخزن سد اجرا نشده، همچنان امکان مهار آب از سوی افغانستان وجود ندارد و آب قابل توجهی وارد هامون سابوری شده است.»
او ادامه میدهد: «آخرین تصاویر ماهوارهای مربوط به این تالابها نشان میدهد که همچنان تالابهای بینالمللی هامون به غیر از سابوری، هامون هیرمند و پوزک تقریباً خشک هستند و مسئله مهمتری که رسانهها به نوعی از کنار آن رد میشوند، بحث آب بسیار عظیمی است که از سد کمالخان به سمت شورهزار گودزره منحرف شده است. آخرین تصویر نشان میدهد که حجم آبی که امسال به سمت این منطقه منحرف شده بهمراتب بیشتر از سال 1400 است و حجم بارش هم بیشتر بوده است. آب تا روز چهارشنبه به سمت گودزره درحال منحرفشدن بود. سکوت رسانهها در برابر این حجم عظیم آب منحرفشده به سمت گودزره واقعاً عجیب است.»
به گفته او، اگر آبی که به سمت گودزره منحرف شده، به سمت تالابها جریان پیدا میکرد، بدون شک امسال بخش زیادی از این تالابها پر میشد. با توجه به تصاویر ماهوارهای میتوان تخمین زد که بیش از دو میلیارد مترمکعب آب به سمت گودزره رفته است؛ چون دو سال پیش گفته میشد که حجم آب سرازیر شده به سمت گودزره دو میلیارد مترمکعب است و میتوان گفت که فعلاً سد کمالخان به مانعی بر سر احیای تالابهای هامون تبدیل شده است.»
این کارشناس به تبعات ساخت سد خاشرود هم اشاره میکند: «رودخانه خاشرود در حوضه آبریز هامون قرار دارد و اگر این سد ساخته شود، آب وارده به سمت تالابها کمتر میشود. از سوی دیگر اگر ساخت سد بخشآباد هم روی رودخانه فراهرود تکمیل شود، همین میزان آبی که به هامون سابوری وارد شده، وجود نخواهد داشت.»
تعریف حقابه مشخص است
واکنش به سیلاب واردشده به هامون سابوری و اظهارات رئیس سازمان محیطزیست، از سوی نمایندگان استان هم ادامه دارد. فداحسین مالکی، نماینده زاهدان و سفیر اسبق ایران در افغانستان به هممیهن میگوید: «من از اظهارنظر آقای سلاجقه تعجب کردم؛ چون منطبق با واقعیت نیست. حقابه و سیلاب تعریف مشخصی دارند. حقابه جنبههای بینالمللی دارد و کشور افغانستان باید طبق پروتکلهای بینالمللی حقابه ایران را بدون هیچ چشمداشتی بپذیرد. آبی که در این چند روز وارد سیستان شده، سیلاب است و افغانستان نمیتوانست آن را کنترل کند.»
او ادامه میدهد: «آقای سلاجقه باید علاوه بر آبی که وارد چاهنیمهها میشود، موضوع سهم دریاچه هامون را هم پیگیری کند. دولتهای قبلی افغانستان، کاملاً متوجه بودند آبی که به سمت گودزره میرود، باید به سمت هامون هدایت شود. این روند برای هر دو کشور هم اشتغالزا بود. از نظر عرف بینالمللی و اسلامی درست نیست آبی که باید وارد منطقه شود، به شورهزارهای گودزره هدایت شود. آبی که پشت سد کجکی وجود دارد، لحظهبهلحظه رصد میشود. ما در سالهای گذشته بهشدت پیگیر آن بودیم، اما با اینکه آب در پشت سدها بود، حقابه ایران داده نشد.»
مالکی به گفتههای سفیر ایران در افغانستان هم اشاره میکند: «شنیدم که سفیر ما هم از وزیر طالبان تشکر کرد که حقابه را دادهاند، از او خواستم تا گفته خود را اصلاح کند. ما در منطقه هستیم و این موضوع را رصد میکنیم. واقعیتها را نباید با مسائل سیاسی معاوضه کرد. زمانی باید به حقابه اشاره شود که آب از سد کجکی طبق پروتکل وارد منطقه شود. ممکن است در آینده، افغانستان بگوید که خود مسئولان شما گفتهاند آبی که در چند روز گذشته وارد شده، حقابه بوده است.»
نماینده زاهدان در مجلس به رایزنیهای وزارت خارجه و کمیساریای آب وزارت نیرو با افغانستان درخصوص حقابه اشاره میکند و میگوید: «زمانی که طالبان روی کار آمد، مشکل اساسی ما شروع شد؛ چون آنها قائل به پروتکلهای بینالمللی نیستند. موضوع را در کمیسیون امنیت ملی هم مطرح کردیم، دستگاههای امنیتی بهصورت مرتب با طالبان رایزنی میکنند تا به هر طریق ممکن، این حقابه داده شود.»
روایت ساکنان از زندگی در حاشیه تالاب
«شاید آب به 20 یا 25 درصد مساحت آن وارد شده باشد، از سمت شمال میآید و آن هم سیلاب است. تالاب تغییراتی داشته اما محسوس نبوده است. این دوستان هم تا سیلابی جاری میشود، میگویند چند میلیارد مترمکعب آب وارد منطقه شده، درحالیکه این آب جاریشده، سیلاب بوده و افغانستان نمیتوانست آن را کنترل کند. بنابراین به سمت ما آمده است.»
این روایت کوتاه و میدانی از زبان ساکنان روستاهای نزدیک به هامون صابری است که میگویند سیلاب وارد تالاب شده، اما چشمگیر نیست؛ روستاهایی که بخش زیادی از آنها از اواسط دهه 70 و همزمان با آغاز خشکشدن تالاب هامون کمکم از جمعیت خالی شدند، صیادی و کشاورزی از بین رفت و جای آن را مشاغلی گرفت که به تالاب ارتباطی نداشت.
امیر صیادی از ساکنان یکی از روستاهای حاشیه تالاب سابوری است؛ روستای «فقیرلشکری» که در بخش مرکزی شهرستان نیمروز در شمال زابل و با فاصله بسیار کمی از تالاب قرار دارد. او میگوید: «این وضعیت از اواسط دهه 70 شروع شد و تا قبل از آن زندگی خوب بود. کسی دنبال کاری در جای دیگری نبود. آب بود، کشاورزی بود، کار خودمان بود. گندم، جو، هندوانه و خربزه میکاشتند. یک چاه داشتیم در حیاطمان که آبش شیرین بود و اهالی میآمدند از آب استفاده میکردند. حالا هم از اوایل دهه 80 که لولهکشی شد، آبش از چاه نیمهها تامین میشود.»
او میگوید که آب از سمت هامون سابوری افغانستان آمده، اما آنقدر نیست که رئیس سازمان محیطزیست گفته. او ادامه میدهد: «ما میگوییم در حد مرطوبسازی است.»
صیادی، مانند بسیاری از اهالی روستا، بعد از خشکی هامون شغلش را تغییر داد. اوایل دهه 80 حصیربافی میکرد و به شهرهای مختلف و کشورهای دیگر هم صادر میشد، اما حالا دیگر این نوع در منطقه نمیروید و باید از شهرهای گلستان خریداری شود، البته اگر صاحبان زمینهای کشاورزی به آنها اجازه دهند: «من کشاورز بودم، ماهیگیری میکردم و حصیرباف بودم. شاید نشنیده باشید که اینجا حصیر هم میبافتند، آن هم با گیاهی بهنام لوخ که به زبان محلی به آن میگوییم «خلک» یا همان «لویی» به فارسی.
کار ما این بود که با این گیاه در متراژ بالا، پرده میدوختیم. تا اوایل دهه 80 کار ما همین بود. نهتنها این محصولات را به شهرستانها میفروختیم، بلکه به کشورهای اطراف خلیجفارس هم صادر میکردیم؛ کویت، قطر، عمان، عراق و ترکیه. اما حالا مجبوریم از سمت گرگان، آزادشهر و مازندران نوعی نی بیاوریم، آنهم با هزار بدبختی که کسی به ما گیر ندهد. قبلاً بیصاحب بود، الان باید به صاحبان زمین هزینه بدهیم و بیاوریم، ولی کیفیت «خلک» قبلی را ندارد. الان هم در باغرستوران، بومگردی یا پارکینگها برای ساخت سقف از آن استفاده میشود. اگر آب باشد، هم کشاورزی داریم، هم ماهیگیری.»
او ادامه میدهد که از این روستا شاید بیش از 100 خانوار رفتهاند، اما تعدادی هم برگشتهاند. از خانواده خودش دو برادر کوچ کردهاند؛ یکی به زاهدان و یکی هم به یزد. کشاورزی دیگر در روستا وجود ندارد و تعدادی از اهالی یا بخشی از سال را حصیر میبافند، یا جوانترها سوختبری میکنند: «کشاورزی که دیگر تعطیل شده و تعداد کمی هم حصیربافی میکنند. شاید سه تا چهارماه بتوانیم این کار را انجام دهیم. باقی ماههای سال هم بعضی از مردم برای میوهچینی به ساری یا گرگان، شاهرود یا کرمان میروند. خودم سال 95 برای کار در کارخانه به مشهد رفتم و دو سال آنجا ماندم.»
نزدیک بودن به تالاب، دیگر برای آنها نعمت نیست و در غیاب آب، تنها گردوخاک برای اهالی باقی مانده است. اتفاقی که با بادهای موسمی تکرار میشود و دیگر پدیده نیست و به بحران خاص سیستان تبدیل شده: «ما در دوسال گذشته تا آخر ماه بهمن گردوخاک داشتیم، در خانه که نمیتوانستیم نفس بکشیم، بیرون از آن هم شاید یک تا دو متر دید داشتیم.
ما کنار تالاب زندگی میکنیم و نقطه اوج گردوخاک همین جاست. هر سال هم این اتفاق میافتد. قبلاً میگفتند این گردوخاک 120 روزه است، ولی حالا تمام سال آن را میبینیم. معمولاً هم از اردیبهشتماه شروع میشود، چند روز پیش هم بار دیگر گردوخاک داشتیم. بیماریهای تنفسی زیاده شده، وقتی با طوفان گردوخاک بلند میشود، میبینیم که درمانگاهها و خانههای بهداشت شلوغ میشود.»
عکس: ایرنا
نظر شما